آخرین ساخته مسعود کیمیایی ، خائن کُشی در چهلمین جشنواره فیلم فجر اکران شد
سی نمانیوز: یادداشتی بر فیلم خائن کٓشی
فاطمه فریدن
خشمِ مردِ زخمِ رفیق خورده
فیلم خائن کشی بازگشتی دوباره به سینمای خاص مسعود کیمیایی است؛ سینمایی ایرانیِ اشباع شده از مفاهیمی چون رفاقت، معرفت و وطنپرستی در حاشیه سویههای سیاسی و مردمپسند که نهایت کوشش خود را برای دراماتیک بودن یا سینمایی به نظر آمدن انجام میدهد.
مؤلفههای نامبرده که همواره به عنوان شاخصههایی مهم در آثار کیمیایی شناخته میشوند، این بار نیز در حاشیه خط داستانی کمرنگِ سرقت از بانک و ماجرای ملی شدن صنعت نفت صورتی نمادین به خود گرفته تا شاید به این طریق بخشی از ناکامیهای مردم ایران را طی گذر از بحرانهای متعدد تاریخی در قالب معانی فرامتنی به نمایش بگذارد. بر این اساس، کیمیایی بار دیگر با نگاهی دراماتیک به موضوعی تاریخی-سیاسی میکوشد ادای دینی داشته باشد به همجواری رفاقت، میهن و مردمی که گاه در گوشههای تاریخی این مرز و بوم گم و ناپدید شدهاند.
مردمی که کارگردان در این فیلم به تصویرشان میکشد ظاهرا از دریچه نگاه نسل امروز قدیمی اند و اندکی دور از ذهن اما فارغ از انتخاب موضوع و شیوه روایت، فضاسازی سینمایی و دیالوگهای دلچسب مسعود کیمیایی، همه نگاهها بیش از بیش از بر اتمسفر و جوّ عاطفی حاکم بر کلیت فیلم معطوف میشود. همین نکته نیز هیاهویی ایجاد میکند که عمداً یا سهواً بار عاطفی بر همه موارد غلبه و سنگینی کرده و خلاءهای فراوانی را در چگونگی پردازش داستان پدید میآورد.
از جهت دیگر با وجود کاراکترهای فراوان و تشخیص نهایی هر یک از آنان به عنوان محوری و فرعی بودن، دو کاراکتر مهم فیلم مهدی(امیر آقایی) و خسرو(پولاد کیمیایی) را میتوان نمایندههای اکثریتی تلقی کرد که جهت حفظ حقوق مردم دست از تلاش نمیکشند و تا آخرین لحظات برای دفاع از خود و دیگران تاب میآورند. مهدی نمادی از خشمِ مردِ زخمِ رفیق خورده و خسرو تصویری از زنده بودن معرفت و همراهی با ملت در دورانی است که منفعتطلبی بیشتر از هر مورد دیگری خودنمایی میکند. فیلمساز به واسطه اعمال و کنشهای این دو کاراکتر، ارجاعی دارد به فیلمهای پیشین خود که هر کدام بخشی از مفاهیم انسانی ذکر شده را در لایههای درونی متن و دیالوگهای فراوان فیلم نمایان میکنند.
نمونه بارز آن سکانس پایانی در خانه جمعی با فاکتورهای جذاب بصری است که مورد حمله قرار گرفته و مهدی و خسرو در کنار سهراب (مهران مدیری) که پس از ماجراهایی به آنان پیوسته تا در کنار اطلس (سارا بهرامی) و مابقی دوستانش باشد، این خانه را ترک نمیکنند که به این طریق از داشتهها، عقاید و حریم خصوصیشان حتی در واپسین دقایق نیز حمایت و حفاظت کنند.
هرچند در این فیلم شلوغ بودن داستانهای خُرد و عقیم ماندن روایت آنها لطمهای جدی بر پیکره داستانسازی وارد کرده است اما به شکل کلی قابهای تصویری چشمگیر و چشمنواز فضا را به سمت و سوی سینما و سینمایی شدن این کار سوق داده است؛ تصاویری که همیشه مطلوب مسعود کیمیایی بوده است.