فیلم اَنگل که امسال در کن توانست نخل طلا رو بدست اورد شانس بالایی هم برای کسب اکار 2020 دارد
سینمانیوز: نگاهی کوتاه به خط روایت در فیلم اَنگل (parasite)
فاطمه فریدن/ نویسنده و منتقد سینما
فرآوردههای دروغ
خط روایی داستانی در فیلم انگل به شیوهای پیش میرود که طی روایت خود بیننده را دچار غافلگیریها و
تنشهای فراوانِ مقطعی میکند. داستان فیلم درباره خانواده بسیار فقیری است که در طبقه زیرین یک ساختمان
سکونت دارند و به علت بیکاری دست به هر کاری از جمله تا کردن جعبههای مقواییِ پیتزا میزنند. اما جریانی که
به یکباره زندگی آنان را متحول میکند، پیشنهادی است که از سوی یکی از دوستان پسر خانواده به آنها میشود.
این پیشنهاد درحقیقت همانند فتنهای به جان خانواده مذکور میافتد و به تبع آن سِیر طبیعی زندگی کاراکترهای
بسیاری را نیز از مسیر اصلی خود منحرف میکند.
بونگجونهو، فیلمساز این فیلم بسیار هوشمندانه از عنصری پرکاربرد و ظاهراً کماهمیت مانند دروغ بهره میگیرد
و بنیان روایت خود را بر آن بنا میکند.
این عنصرِ کاتالیزورگونه در ترکیبی زیرکانه با ژانرهای مختلف سینمایی، تصویری میآفریند که نمونه آن را دستکم
طی سالهای اخیر و در فیلمهای آسیایی کمتر شاهد بودیم. جونهو در این تصویر غیرمتعارف و کمتر شناخته شده،
کاراکترهایی را خلق میکند که هر یک به نوبه خود سهم بسیاری در پیشرفت داستان و در تنه اصلی روایت فیلم ایفا
میکنند.
به تعبیر دیگر، حضور هر کاراکتر هرچند اندک و به لحاظ زمانی کوتاه به فضای داستانی فیلم فاقد اهمیت نبوده و کارکرد
واقعی خود را در طول نمایش فیلم اثبات کرده است.
نخستین کاراکتری که بیواسطه ایننقش را بر عهده گرفته و به عنوان نقطه آغازین یک نبرد بزرگ میان خانوادهها
شناخته میشود، دوست پسر خانواده است که به پسر(کی) توصیه میکند در غیاب او خود را در شمایل معلم زبان
انگلیسی ِ دختر یک خانواده ثروتمند جا بزند و خواهرش(جسیکا) را نیز به عنوان معلم نقاشی پسر کوچک همان خانواده
معرفی کند. معلم کی با ورد به آن خانه به تدریج درمییابد که مادر بچهها بسیار سادهانگار و زودباور است.
به همین علت، حیلهافکنی را آغاز و نقشههایی را طراحی میکند که طبق آن بتواند دیگر اعضای خانوادهاش را نیز
ظاهرا به عنوان کارگر به حریم خصوصی این خانواده وارد کند. طراحی حیله و دروغ در جهت کسب ثروت بیشتر و اسکان
در خانه جدید تا جایی ادامه مییابد که در نهایت منجر به کشته شدن جسیکا و از دست رفتن پدر خانواده ثروتمند میشود.
به عبارتدیگر، پیشنهاد ساده و فاقد اعتباری که در ابتدا توسط دوست پسرِ خانواده فقیر مطرح شده،
همانند یک حلقه زنجیر انشعاب یافته و ابعاد پنهان و دستنیافتنی وجود انسانی را به وضوح و آشکارا نمایش میدهد.
بونگجونهو در این فیلم با تمرکز و تاکید روی جزییات و اَشکال مختلف رفتاری انسانها در شرایط بحرانی میکوشد تا
حد امکان مسئله فقر و تاثیرات تفاوت طبقاتی دو قشر مرفه و بینوا را بیپرده در معرض دید عموم قرار دهد.
تفاوت اجرای این امر توسط جونهو بر خلاف سایر فیلمسازان در تدریجی رساندن انسانها به مرحله عصیان است.
کاراکترهایی که در این فیلم حضور دارند، ظاهرا افرادی بیخطر و مهربان به نظر میرسند؛
حتی کاراکتر شوهر خدمتکارِ سابق خانه که توسط دسیسهای از سوی پدر و دختر خانواده فقیر از کار کردن
در این خانه منع شده است. این مرد که چند سال را در زیرزمین مخفی خانه سپری کرده، اکنون بیش از سایرین
پتانسیل رسیدن به عصیان و تباهی را در نهاد خود دارد.
در نتیجه، او که درظاهر از عهده انجام عملی مهم و اساسی برنمیآمده، عامل اصلی از میان بردن کاراکترهای دیگر
در صحنه پایانی فیلم و در لحظهای که همه خود را برای جشن باشکوه تولد پسر کوچک خانواده مهیا کردهاند، میشود.
این صحنه طبعاً نماد و نمایشی است عمومی از نتایج نبرد میان فقر و ثروت که در تمامی اعصار با پایانی تراژیک
خاتمه یافته است.